جدول جو
جدول جو

معنی ذو نفس - جستجوی لغت در جدول جو

ذو نفس
رواندار
تصویری از ذو نفس
تصویر ذو نفس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذونفس
تصویر ذونفس
دارای نفس: ... حسات است مرتن ذونفس را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در نفس
تصویر در نفس
فی الحال، درزمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذو نسب
تصویر ذو نسب
ریشه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذو ناب
تصویر ذو ناب
دونده چون گربه و شیر و سگ
فرهنگ لغت هوشیار
گنده دم گنده دهان بد روان آلوده روان بد فطرت بد نهاد بد سرشت، شهوت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چس نفس
تصویر چس نفس
پر حرف روده دراز، هرزه درا یاوه گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش نفس
تصویر خوش نفس
نیکخواه پاک طینت خیر خواه
فرهنگ لغت هوشیار
پر چانه، پر دم پر گوی پر چانه، آنکه در دویدن و مانند آن نفسش دیر تنگ شود: آدم پر نفسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل نفس
تصویر گل نفس
خوشبوی، گل سخن آنکه بوی گل دهد خوشبو معطر، خوش سخن خوش کلام
فرهنگ لغت هوشیار
معاشر، مصاحب، همدم: مای غمان مست دل از دست داده ایم همراز عشق و همنفس جام باده ایم. (حافظ) یا هم نفس (همنفس) صبح قیامت. طول مدت (مانند قیامت در درازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوا نفس
تصویر هوا نفس
ریژ روان شور روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چس نفس
تصویر چس نفس
((چُ. نَ فَ))
بی حال، بی نیرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذی نفع
تصویر ذی نفع
((نَ))
نفع داشتن در کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم نفس
تصویر هم نفس
همدم، قرین، همراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی نفس
تصویر بی نفس
Breathless, Breathlessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
бездыханный , без дыхания
دیکشنری فارسی به روسی
бездиханний , без подиху
دیکشنری فارسی به اوکراینی
喘不过气的 , 喘不过气地
دیکشنری فارسی به چینی
senza respiro, senza fiato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
หอบ , หายใจไม่ออก
دیکشنری فارسی به تایلندی
kehabisan napas, tanpa napas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
لا يتنفّس , بدون نفسٍ
دیکشنری فارسی به عربی
बेदम , बिना सांस लिए
دیکشنری فارسی به هندی
息切れした , 息ができずに
دیکشنری فارسی به ژاپنی
숨이 가쁜 , 숨을 쉬지 못하고
دیکشنری فارسی به کره ای